skip to main |
skip to sidebar
منه باخ نه گوندیم، یارا باخ، نه سالانیر
درباره من
پستها
وبلاگهایی که می خوانم
بايگانی وبلاگ
-
▼
2008
(125)
-
▼
دسامبر
(18)
- خیلی دلم برات تنگ شده بود ولی اسمت یادم نمیومد که ...
- فیزیشک ©
- کلنا غزة
- When all dreams come true
- گرته برداری
- به من آورید یک دم صنم گریز پا را
- عدالتت همینه دنیا
- مبارزه منفی
- فضولیه فضولی
- یه لحظه دوریت هم واسه من غنیمته!
- آخه چرا؟
- استکبار مستمند
- بینییایی سنجی
- دوهتور؟
- استادی از اعماق تاریخ
- هوس
- خائن ------ فیلم فارسی
- سرآشپز
-
▼
دسامبر
(18)
۱۱ نظر:
:))))))))))
بابا حالا تو چرا بین این همه ماجرا گیر دادی به این زبون فنلاندی؟ اونها که بودن و نبودنشون فرقی نمی کنه با اون هوای گندتر از اینجاشون.
یکی دو تا کلمه که دلیل نمیشه.ببین تراختور ندارن؟
ساتگین جان! چرا منفی می‌بافی؟ دخترای خوشگلش رو ول کردی چسبیدی به آب و هوای گندش؟ ولی خوب تو همه‌جا، جاهای سرد رو انداختن به ما، تو خود ایران! ترکا اروپا هم که رفتن از آلمان سر در آوردن،
نارسیس جان! تراختور همه جا تراختوره دیگه، ترکی، فارسی نداره که.
لابد می‌دونی که توی فنلاندی هم مثل ترکی حرف اضافه بعد از کلمه می‌آد. برخلاف فارسی و عربی و انگلیسی.
آره، فنلاندی هم ضاهرا از زبونهای پیوندی هست: همه‌ی اینا بعد از کلمه و بشکل پسوند میاد و میچسبه بهشون. برا همینم کلمه‌های خیلی طولانی که تلفظشون نفس آدم رو بند میاره تو فنلاندی زیاده.
جواب خوبی دادی. حالا راستش رو بگو ببینم از کجا این همه به زبان فنلاندی علاقمند شدی؟ فقط به خاطر دختراش؟ گرچه اصلا انگیزهی کمی نیست. نکنه دوست دخترت فنلاندیه!
Anteeksi, en puhu suomea!!!!!!!!
نرگس! پس برو هروقت که یاد گرفتی بیا:دی
Hei,Mitä kuuluu?Puhutteko englantia?!!!!!!!!
یوخ، اصلا
ارسال یک نظر