چهارشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۷

اتصالی


هوا حسابی گرم بود، منم دیگه کاملا خسته شده بودم. تصمیم گرفتم که دو دور آخر رو به سریعترین شکلی که می تونم، تمومش کنم.

وفتی که تموم شد، بوی بخاری برقی سوخته می دادم.

دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۷

طبیعت!

هر وقت یه خورده زور زدم که ۹-۵* رو بکنمش ۸-۶، تو بهترین حالت شده ۱۰-۴.
هر وقتم که خواستم ۸ ساعت خواب رو بکنمش ۷ ساعت، شده ۹-۱۰ ساعت.

* ۹ صبح تا ۵ عصر ساعت کاریه معمول تو اینجاست.

یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۷

تا فینال رویایی ترکیه-روسیه دیگه چیزی نمونده.

جمعه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۷

خوبیت نداره

نمی دونم چرا اینو نمی شه همینجا گذاشت.

چهارشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۷

سرمایه‌گذاری هوشمندانه

بلطف درخشش تیم فوتبال! دانشگاه تو فصل قبل، تعداد دانشجوهای جدیدالورودشون بالای ۱۶ درصد رشد کرده. تازه ظرفیتشون پر شده و اعلام کردن که دیگه ثبت نام نمی‌کنن مگه نه همینطور خیل مشتاقان سرازیر بوده (+).

سوال تصویری

با توجه به تصویر وسایل شخصی دور ریخته شده از اتاق دانشجوبان تحصیلات تکمیلی، طول متوسط دوره دکتری دانشکده را تخمین بزنید.


دوشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۷

عقب مانده از گم شده

هیچی هم که نباشه فهمیدم چرا این جماعت هیچ مشکلی تو تلفظ اسمم ندارن.

جمعه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۷

و چقدر زود عادت میکنیم

تا همین چند وقت پیش حتی تصورش رو هم نمی تونستم بکنم که یه روزی بخوام تو یه لیوان نیم لیتری چایی بخورم .

پ.ن: بر خلاف تصور عمومی که وجود داره، ترک بودن اصلا به چای لیوانی خوردن نیست، بیشتر به اینه که صبح تا شب (یا شب تا صبح) همش در حال چایی خوردن باشی، گیریم که تو یه استکان کمر باریک.



پنجشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۷

کافیه دستت رو دراز کنی و ...

همیشه از جوراب بخاطر تقارن چپ و راستش خوشم میومده. اینکه هر لنگش رو به هر پات که خواستی می تونی بپوشی واقعا زیباست.
و تازگی ها کشف کردم که داشتن شش-هفت جفت جوراب کاملا یکسان چقدر زیباتره.

دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷

حالا باز خوبه که هم رفتنی سرازیری بود، هم برگشتنی.

۱۵ دقیقه پایانی

دیگه تمومه، همش ۳ مایل دیگه مونده، منم که دارم ۱۲ مایل در ساعت می‌رم، پس یه ربع دیگه رسیدم.
۱۰ دقیقه بعد: خوب همش ۲ مایل دیگه مونده، منم که دارم ۸ مایل در ساعت می‌رم، یه ربع دیگه رسیدم.
۱۰ دقیقه بعد: خوب همش ۱ مایل دیگه مونده، منم که دارم ۴ مایل در ساعت می‌رم ...
.
.
.
خوب دیگه چیزی نمونده، منم که دارم ‌میرم!

پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۷

میگه که اول باید مقاله رو نوشت، بعدش نشست محاسباتش رو کرد.

سه‌شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۷

Distraction

واسه اینکه بتونید روی کارتون تمرکز کنید بالاخره تصمیم می‌گیرید که کامپیوتر رو خواموش کنید. حالا که می‌خواهید کارتون رو شروع کنید تازه یادتون میاد کاری که از صبح می‌خواستید روش تمرکز کنید و نمی‌تونستید تایپ یه گزارش بوده.

دوشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۷

فقط در حد مثبت بی نهایت های خیلی کوچیک صادقه!