دوشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۳

بی ذوق

اینو دیروز نوشته بودم ولی انگار بلاگر قاطی کرده بود نتونستم پستش کنم:

دیگه جدا دارم از خودم ناامید میشم (یعنی دارم نا امیدتر میشم) .

تا دیروز همش به خودم غر میزدم که، من دیگه چه آدم تنبلیم؟ الان سه ماهه که تو پیزا هستم و هنوز فلورانس نرفتم(1). تا اینکه امروز که دیدم دیگه داره خیلی ضایع میشه بزور پاشدم و رفتم ولی همش حدود سه ساعت توی شهر بودم!

خداییش جای خیلی قشنگ و دیدنی بود، ولی اون همه شکوه و زیبایی، اون معماری های خارق العاده، اون نقاشی های فوق العاده و اون مجسمه های شاهکار میکلانژ، مخصوصا مجسمه داود، اینا همش چون فقط یه نصف روز ازم وقت گرفت و تازه آخر هفته ای رو که قرار بود مثل همیشه اینجا بمونم و حوصلم سر بره پر کرد، برای من ارزش دیدن داشت. (این دیگه آخر بی انصافی و بی ذوقیه!)

هیچ وقت این آثار باستانی و بخصوص بناهای تاریخی جذابیت چندانی برام نداشته، الان که تو قطار نشستم و دارم برمیگردم، این مناظر طبیعی اطراف برام لذت بخش تره، اونم این توسکانا با این طبیعت فوق العادش!

ولی گذشته از اینها، چیزی که درباره بناهای تاریخی و آثار باستانی اینا برام جالبه قدمت اوناست، قرن سیزدهم، چهاردهم یه چیز کاملا عادیه. همین ساختمون دانشگاه ما فکر کنم یه دویست سالی! عمر داره، ولی کاملا به شکل عادی دارن ازش استفاده می کنن در حالی که تو ایران یه بنای صد ساله واسه خودش کلی اثر باستانیه!

(1) از اینجا تا فلورانس همش حدود 70 کیلومتر راهه و هر یک ربع تا نیم ساعت یک بار هم یه قطار داره که تقریبا یک ساعته میرسه اونجا.

پ.ن: باید اعتراف کنم که قدمت ساختمون اینجا رو همینجوری پروندم، امروز که از یه بنده خدایی پرسیدم می گفت قسمت جلو ساختمون و نماش احتمالا باید مال قرن 13 اینا باشه ولی قسمتهای پشتیش جدیدتره (اون حدس میزد قرن 19)، که البته مرتب مرمت و بازسازی هم شده (البته فکر کنم اونم همه اینارو همینجوری حدس میزد!)

شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۳

نژاد

بیشتر ایرانیها نژاد خودشون رو تو این ارکات middle eastern انتخاب کردند، بعضیا هم آسیایی. درسته که ما تو خاورمیانه هستیم و تو آسیا ولی من نمی دونم چرا احساس می کنم که منظور از اولی بیشتر عربان! و از دومی بیشتر چینی ها و کلا زرد پوستهای آسیای شرقی.

من چون آذربایجانیم و اونجا به قفقاز نزدیکه Caucasian رو انتخاب کردم ولی اونم احتمالا واسه سفید پوستهای اروپایی باشه!

نظر شما چیه؟

یه چیز جالب دیگه اینه که تو بخش زبانش، فارسی رو نداره ولی هم آذری داره و هم آذربایجانی، که من خودمم نمی دونم فرقشون (بجز دو دیدگاه مختلف و دو اسم مختلف واسه یه چیز) چیه.

این لینکها رو هم ببینین بد نیست:

- هرچند من خودمم اون نامه های اعتراض به نشنال جئوگرافی رو امضا کردم ولی واقعیتش اینه که...

- اینم یه امضا جمع کردن الکی دیگه، فکر میکردم بیشتر از اینا ازش حمایت بشه ولی همین چند تا امضا هم بیشترش تکراری و سر کاریه، اگه شما هم مثل من بیکارین میتونین امضاش کنین.

پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۳

FireFox

این مرورگر جدید موزیلا، فایرفاکس، عجب چیز باحالیه، اکسپلورر سیستم من نمی دونم چرا یه چند وقتیه که مشکل داره، یه مدت با نت اسکیپ کار می کردم بد نبود ولی الان چند روزه که این فایرفاکس رو نصب کردم، بار اول که اجراش می کنی سوال میکنه که میخوای بوک مارک تو از مرورگر قبلیت وارد کنه یا نه. یه امکان دیگش هم اینه که میتونی کل لینکهایی رو که تو یه پوشه از بوک مارکت داری با هم باز کنی. گذشته از اینا ظاهرش هم خیلی ساده و بی شیله پیلست.

تنها مشکلش تا حالا این بوده که بعضی صفحه های فارسی رو بهم می ریزه.

اگه خواستین می تونید مجانی از وب سایتش داونلود کنید.

یکشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۳

التماس دعا

عید فطر مبارک، طاعات هم قبول


آقا(1) ما دیروز رو به اجتهاد خودمون عید فطر اعلام کردیم و روزه رو شکستیم، مخصوصا که دیدم تو لیبی( که همین بغل گوش ایتالیاست) و عربستان و خیلی جاهای دیگه هم عیده.

ولی امروز وقتی اینو خوندم و این نقشه ها رو دیدم یکم شک برم داشت که نکنه بازم سوتی دادم؟

بابا این بلاد کفر که می گن همینه دیگه، آسمونشون که همیشه ابریه هلال ماه نو رو تو شب چهاردهم هم نمیشه پیدا کرد. این پاپ شون هم مثل آقای ما نیست که! تا روی ماه (2) رو دید زود بیاد خبر بده!

به هر حال التماس دعا

(1)

(2)

پ.ن: پی نوشتها بدلیل مسائل امنیتی حذف شدند.


پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۳

بزرگداشت مهندس بازرگان

همايش علمی فرهنگی بزرگداشت مهندس مهدی بازرگان به مناسبت دهمين سالگرد وفات ايشون تو دی ماه برگزار ميشه، کميته برگزار کننده برای تهيه ويژه نامه معرفی آثار ايشون کسانی رو که علاقه مندند، برای همکاری دعوت کرده.

پنجشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۳

بی انصاف

اينجا همه چيزش به کنار ولی ماه رمضونش خيلی حال گيريه، بجز گشنگی کشيدن از بقيه چيزاش خبری نيست، مخصوصاً اين روزا که شبهای قدر هم هست.

بزرگترين مشکلش هم سحری خوردنشه، بدون سحری که اصلاً نميتونم طاقت بيارم، حالا درست کردن سحری واسه من که نيمرو درست کردن هم بلد نبودم يه طرف، سر و صدايی هم که نصف شب واسه گرم کردن و خوردنش را ميندازم يه طرف. بنده خدا اين صاحب خونم اينا فکر ميکنند زده به سرم هر شب پا ميشم و درنگ و دورونگ را ميندازم.

افطارها هم که يه جور ديگه اينجا برنامه داريم، از اذون تا وقتی که اينجا شام بدن يه دو ساعتی فاصله هست، من هم معمولاً واسه خوردن يه چيزايی همراه ميارم، چند روز پيش يه جور کيک شبيه تی تاپ های خودمون ديدم و گرفتم ديروز که داشتم از اونا ميخوردم احساس کردم يه بوی خيلی عجيب و آشنايی داره مياد، کلی که فکر کردم ديدم بوی تزريقاتيه، تعجب که اين بو از کجاست، ما که اينجا تزريقاتی نداشتيم. بعد که ديدم داره از همين کيکه مياد تازه فهميدم که بوی الکله، اول باور نکردم، شکلات الکلی ديده بودم ولی فکر نميکردم که ديگه به اين تی تاپ هم رحم نکنن، بعدش که اومدم و به زور اين مترجم گوگل ترجمش کردم فهميدم که بع له، 8.5 درصد الکل داره، کلی ضد حال که هم چند روزه دارم با اينا افطار ميکنم و هم اينکه کلی از اينا رو دستم باد کرده. من فقط نميفهمم اين 8.5 درصد رو چجوری به خورد اين دادن.

دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۳

امکانات

اين روزهام رو شديدا دارم به الافی میگذرونم، خدا آخر و عاقبتش رو به خير کنه.

تا لنگ ظهر که خوابم بعدش هم که میام آفيس اولش يه يکی دو ساعتی به چک ميل و سر زدن به چند تا سايت خبری و خوندن شرق میگذره. تا عصر هم که يه کم چت کردن و خوندن کلی وبلاگ، از چند ساعت مونده به افطار هم که ديگه کی حس و حال کار کردن داره، بعد افطار هم که ديگه بدتر.

اين از صبح تا شب دم دست بودن کامپيوتر آنلاين هم بد جوری داره منو از کار و زندگی ميندازه، مثل اينکه امکانات زيادی به ما نيومده.