چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۶

شام

-پختن: 35 دقیقه
-خوردن: 3 دقیقه
-شستن: 15 دقیقه

تنها نکته امیدوار کننده اینه که اثرش تا فردا صبح می مونه.

سه‌شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۶

رنگ رخساره و پست وبلاگ

پست وبلاگ خبر می‌دهد از سر ضمیر

کشفیات ۱

تازه تازه داره دستم میاد که از چه سبک فیلمهایی خوشم میاد: فیلمهایی که بازیگراش با لهجه بریتیش حرف بزنن.

شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۶

Polygamy OR Polyandry

از آنجا که یک زن مستقل از اینکه چند شوهر داشته باشد به دفعات معدودی می تواند فارغ شود، چند شوهری باعث کنترل رشد جمعیت می شود. همچنین چند پدر معمولا امکانات بهتری را می توانند برای یک کودک مهیا کنند در حالی که یک مرد با چندین همسر، معمولا فرزندان بیشتری داشته علاوه بر تسریع رشد جمعیت امکانات کمتری نیز برای هر کدام از فرزندان اختصاص می یابد. (+)

سایر مزایا رو می تونید اینجا ببینید.

آنا دیلی

از دیروز همش می‌خواستم درباره روز جهانی زبان مادری یه چیزی بنویسم ولی الان نه حسش هست و نه وقتش. فعلا این شعر شهریار رو که زحمت تایپ کردنش رو هم زن متولد ماکو (قایا قیزی) قبلا کشیده اینجا میذارم:


تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز
اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز

اؤز شعرینی فارسا – عربه قاتماسا شاعیر
شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز

فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش
« صابیر » کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز

تورکون مثلی ، فولکلوری دونیادا تک دیر
خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر ، میتیل اولماز

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش
کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون
کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز

سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن
تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر – زیبیل اولماز

شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر
مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز

چوخ قیسسا بوی اولسان اولیسان جن کیمی شئیطان
چوق دا اوزون اولما ، کی اوزوندا عاغیل اولماز

مندن ده نه ظالیم چیخار ، اوغلوم ، نه قیصاص چی
بیر دفعه بونی قان کی ایپکدن قزیل اولماز

آزاد قوی اوغول عشقی طبیعتده بولونسون
داغ – داشدا دوغولموش ده لی جیران حمیل اولماز

انسان اودی دوتسون بو ذلیل خلقین الیندن
الله هی سئوه رسن ، بئله انسان ذلیل اولماز

چوق دا کی سرابین سویی وار یاغ – بالی واردیر
باش عرشه ده چاتدیرسا ، سراب اردبیل اولماز

ملت غمی اولسا ، بو جوجوقلار چؤپه دؤنمه ز
اربابلاریمیزدان دا قارینلار طبیل اولماز

دوز واختا دولار تاختا – طاباق ادویه ایله
اونداکی ننه م سانجیلانار زنجفیل اولماز

بو « شهریار » ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه
کوثر اولا بیلسه دئمیرم ، سلسبیل اولماز

سه‌شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۶

انگیزه

نمی‌دونم کسایی که تنهایی زندگی میکنن چطور میتونن وسایل خونشون رو جابجا میکنن.

اگه روزی حاضر به زندگی مشترک با کسی بشم قطعا مهمترین انگیزه‌ام همین مسئله بوده.

دوشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۶

اوز دردیم اوزومه بس دییردی ...

من خودم کم عذاب وجدان داشتم حالا این پسره هم اومده اینجا داره عینهو تراکتور کار می‌کنه.

- مقدار مصرف: ۲ عدد هر ۴ ساعت یک بار.
- حداکثر مقدار مصرف مجاز: ۸ عدد در ۲۴ ساعت.
پس نتیجه می‌گیریم: ۴=۶=۲۴/۴

تو سی و چهار ساعت گذشته بیست و یک ساعت خوابیدم و هنوز بشدت خوابم میاد.

پنجشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۶

My first Valentine


یه پاکت نامه بود!

توش یه کارت تبریک!

لاش۳۰ تا قلب سرخ!

و

"Happy Valentine's Day"










ولی پایین تر:

from the College of Arts and Science!

Dean X. Y

سه‌شنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۶

Global warming

73.8F (23.2C) ! Thank you, everyone. I like it

شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۶

بهم می گه: یکم روی این مسئله فکر کن!
خواستم بهش بگم: فکر؟ چطوری؟ من که اصلا یاد نمیاد آخرین باری که به چیزی فکرکردم چند سال پیش بوده!

حالا یه اتفاقیه افتاده! من نمیفهمم چرا همه دارن اینقده کشش می کنند. یعنی تو اون کانادا یه ریش سفید پیدا نمی شه بره پا در میونی کنه؟ بابا اصلا یکی دختره رو برا همین پسره خواستگاریش کن قضیه به خیر و خوشی فیصله پیدا کنه.
بعدشم اینا واقعا اینقدر ابلهن که نمی تونند یه موضوع به این سادگی رو درک کنن که جان و مال و ناموس اینا برای ما حلاله؟

چی نخوندم؟

انگاری بازار این بازی‌های وبلاگی هنوزم گرمه. پینوکیو منم به بازی کتابهای ناتمام دعوت کرده از قدیم هم که گفتن: "چاغیریلان یره عار المه، چاغیریلمیان یره ده دار المه". البته اگه بازی برعکس بود خیلی آسونتر می شد چون کتابهایی که تا ته خوندمشون به آسونی شمارش پذیرند.
اینها مشتی هستند نمونه خروار:
- تقریبا همه کتاب داستانهایی که تو دوره ابتدایی داشتم بجز اونایی که همش نقاشی بود و تو هر صفحش یکی دو تا جمله بیشتر نداشت. "سگ کوهنورد"! و "مورچه و زنجره" مثالهای بارزی از کتابهای ناتمام این دوره‌اند.
- کتاب "اصلی ایله کرم" رو اگه اشتباه نکنم تو همون سالهای اول مدرسه با کلی شور وشوق از یه دست فروش خریدم. تا همین چند سال پیش هم هر چند وقت یکبار دستم می‌گرفتم ولی چند صفحه بیشتر نمی‌تونستم جلو برم. هم فونتش ناجور بود هم ترکیش ناروون. هنوزم تو کف اینم که بلاخره آخر قصه چی میشه.
- "طاعون" و "بوف کور" رو حتی بعید می‌دونم که صفحه اولشون روهم تونسته باشم تموم کنم.
- "تاریخچه زمان" رو فکر کنم که سال اول دبیرستان و تو اوج عشق به فیزیک گرفتم ولی افسوس که هیچوقت نتونستم از صفحه بیست ام-سی‌ام‌ جلوتر برم. احتمالا اگه خودم رو مجبور می‌کردم و تا تهش رو می‌خوندم الان کارم به اینجا نکشیده بود.
- خودم رو خفه کردم که "حسین وارث آدم" رو تموم کنم ولی نشد.
- "یک مرد" رو تابستون دو سال پیش تو تهران گرفتم. دو سه هفته‌ی اونجا بودنم تموم شد ولی کتابه تموم نشد. زیادی گنده بود و نمیصرفید با خودم ببرم.
- دوره دو جلدی "تبریز مه آلود" رو تقریبا دو ماه پیش هدیه گرفتم وقت نشد بخونم و اونام بدلیل حجیم بودن تو تهران جا موندند.
- "قلعه سفید" و "زندگی نو" پاموک رو با چنان عذابی تمومشون کردم که اگه ناتموم می‌موندند سنگین‌تر بود.

- اسم بردن از کتابهای درستی خلاف قانون بازیه خوب منم اسم نمی‌برم: تقریبا همشون.

توپ قبلا تو زمین باغ بهار و دانا انداخته شده ولی هنوزکه چیزی ننوشتن. روزنوشت‌های فنلاند و هویجوری رو هم من دعوت می‌کنم باشد که اجابت نمایند.

جمعه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۶

سوال پزشکی

کسی می دونه که قارچ رو خام خام میشه خورد یا نه؟
یه چند وقتی هست که می ریزمش توی سالاد. چیز خیلی مزخرفی می شه. هرچی هم فکر میکنم یادم نمیاد که قبلا جایی خامش روخورده باشم. گفتم شاید خطرناک باشه اصلا.