پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۷

دیدم وقتی که گفتم واسه ناهار معمولا میرم خونه، هاج و واج موند. الان یادم اومد که بیشتر وقتا با خودش میریم بیرون یه چیزی می‌خوریم.

سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۷

گیرم که جو‌گیر شدی و آب‌گوشت هم بار گذاشتی، لابد می‌خوای سیریال تیلیت کنی توش؟

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷

جلوی ضرر رو از هرجا که بگیری...

می‌گفت که استاد راهنمای دوره‌ی دکتراش؛ که ضاهرا شیمی محاسباتی‌کار شناخته‌ شده‌ای هم هست؛ کارش رو ول کرده رفته یه بار زده.

جمعه، تیر ۲۱، ۱۳۸۷

چرخ، زندگی-۱

هیچ‌ وقت آسونتر نمی‌شه، فقط زودتر تموم می‌شه.*


* نقل به مضمون از یه قهرمان دوچرخه‌سواری، که نه اسمش یادم میاد و نه جایی که خوندمش.

سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۷

گوزل آقا گوزلیدی، بیر ده بیر چیبان چیخاتدی*

گل بود، سبزه هم اومد. تنها تفریحم دوییدن بود که اونم شکر خدا گند زده شد بهش: قرار شده با رییس بریم بدوییم.


* ترجمه: آقا خوشگله خیلی خوشگل بود، زد و یه دُمل هم در آورد.

چندش

حالا این که خیلی‌ها رمز اکانتهای همسرشون رو دارن بماند. بعضی‌هاشون حتی با شناسه اون یکی میان با آدم چت می‌کنن.
حالا خلوت (پرایوسی!) خودتون براتون مهم نیست، مال ما رو دیگه چرا بهم می‌زنید؟

دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۷

اینجه بل

یه نگاه به این ویدیو توی یوتیوپ بندازید:



شما رو یاد چیزی نمیندازه؟

این ویدیو بخشی از فیلم آلمانی هیمت3 هست و متن این صحنه اش رو ضاهرا یکی که اصلا ترکی هم بلد نبوده از روی این آهنگ معروف رشید بهبودف پیاده کرده.

جمعه، تیر ۱۴، ۱۳۸۷

عجب دوره زمونه ای شده! طرف اطلاعیه داده واسه پست داک، بعد جزو شرایطش نوشته: «داشتن چهار سال تجربه پست داک».

پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۷

زیر و رو



نمی‌فهمم چرا تو آب گرم که میخوام زیر آب بمونم، میام روی آب، تو آب سرد که میخوام روی آب بمونم، میرم زیر آب.