شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۴

هذیان

والا٬ من احساس محساس زیاد حالیم نمی‌شه٬ واسه همینم حتی عکس صحنه‌های فجیع و شنیع و این جور چیزام زیاد روم اثری نداره٬ ولی نمی‌دونم چرا هر وقت این عکسای گنجی رو می‌بینم حالم بد میشه.(لینک نمی‌خوام براش بذارم).
دیگه حالم داره از هرچی سیاست و سیاست نداره (بقول نیکان) بهم می‌خوره٬ این دوستان مثلا اصلاح-طلب ما کجا خوابشون برده؟یعنی این ضربه انتخابات این‌قدر سهمگین! بود که انسانیت رو هم از سرشون پرونده؟ یا از اولشم ...
مثل اینکه متاسفانه این واقعیت رو منم دیگه باید قبول کنم٬ که اینها حتی همون موقعی هم که تو اوج قدرت (نسبت به حالا) بودن بجز وقت‌هایی که می‌دیدند پست و مقامشون داره به خطر می‌افته هیچ وقت نخواستن که حرکتی بکنن٬ عبدی که دیگه (اگه غلط نکنم) عضو شورای مرکزی مشارکت بود٬ چون شعار خروج از حاکمیت داده بود همون بهتر بود که یه مدت بره اون تو و صداش در نیاد اینام استفاده تبلیغاتیش رو بکنن.
به اینا که من یکی از اولشم خیلی امید نداشتم٬ ولی این دوستان ملی-مذهبی چی شدن٬ انگار اون آبرویی که می‌گفتن همش رو تو انتخابات خرج کردند تموم شد.
بابا والله حرف زدن و بیانیه دادن رو که منم بلدم. حرف فقط سره گنجی نیست٬ اون که احتمالا تا چند روز دیگه میمیره٬ مرده‌اش هم خیلی بیشتر بدرد هممون می‌خوره.
این بیانیه جناب آقای مرتضوی (احتمالاً وزیر دادگستریِ بعد از این) رو باید برای ثبت در تاریخ نگه داشت. به نظر من این آقای الف.نون لازم نیست زیاد خودش رو به زحمت بندازه. ایشون اگه برا همه پستهای کابینه‌اش ماه‌ترین آدمها! رو بذاره ولی برا وزارت دادگستری! (که تازه یکی از بی‌خاصیت‌ترین وزارت خونه‌هاست) همین سعید جون رو انتخاب کنه٬ من بهش قول میدم که برا زجر کش کردن اون ۱۷ میلیونی که بهش رای دادن و اون بیست میلیونی که اصلا رای ندادن کافی باشه (برای ما٬ اون ده میلیون دیگه٬ لازم نیست هیچ کاری بکنه٬ همین‌جوریش داریم ...)

هیچ نظری موجود نیست: