چهارشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۷

اتصالی


هوا حسابی گرم بود، منم دیگه کاملا خسته شده بودم. تصمیم گرفتم که دو دور آخر رو به سریعترین شکلی که می تونم، تمومش کنم.

وفتی که تموم شد، بوی بخاری برقی سوخته می دادم.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

تق تق تق تق تق تق تق تق تق تق تق
تق تق تق تق تق تق تق تق تق تق تق تق
تق تق تق تق تق تق

ای بابا! یه زنگی واسه این درتون بزارین چرا درو واز نمی کنین!زیر پام علف سبز شد اخه!
تق تق تق تق تق تق تق تق تق
...

ناشناس گفت...

صداهای ناهنجار... بازهم ...
..
..
صدای سیفون!
..
تق تق ..
..
یرآلما: به دقه وایسا اومدم!

Unknown گفت...

اینجا چی شدم؟ من خودم واسه خودم کامنت گذاشتم؟

ناشناس! پشت در بده بفرما تو. می‌خوای اصلا کلید بدم بهت؟

ناشناس گفت...

ااا سلام علیکم بلخره درو واز کردین
خسته نباشین!!
اومده بودم واسه سلام و عرض ادب!
یکی اینم بگم که بوی بخاری برقی سوختتون کل ساختمونو برداشته خفه شدیم اخه!