شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۶

چی نخوندم؟

انگاری بازار این بازی‌های وبلاگی هنوزم گرمه. پینوکیو منم به بازی کتابهای ناتمام دعوت کرده از قدیم هم که گفتن: "چاغیریلان یره عار المه، چاغیریلمیان یره ده دار المه". البته اگه بازی برعکس بود خیلی آسونتر می شد چون کتابهایی که تا ته خوندمشون به آسونی شمارش پذیرند.
اینها مشتی هستند نمونه خروار:
- تقریبا همه کتاب داستانهایی که تو دوره ابتدایی داشتم بجز اونایی که همش نقاشی بود و تو هر صفحش یکی دو تا جمله بیشتر نداشت. "سگ کوهنورد"! و "مورچه و زنجره" مثالهای بارزی از کتابهای ناتمام این دوره‌اند.
- کتاب "اصلی ایله کرم" رو اگه اشتباه نکنم تو همون سالهای اول مدرسه با کلی شور وشوق از یه دست فروش خریدم. تا همین چند سال پیش هم هر چند وقت یکبار دستم می‌گرفتم ولی چند صفحه بیشتر نمی‌تونستم جلو برم. هم فونتش ناجور بود هم ترکیش ناروون. هنوزم تو کف اینم که بلاخره آخر قصه چی میشه.
- "طاعون" و "بوف کور" رو حتی بعید می‌دونم که صفحه اولشون روهم تونسته باشم تموم کنم.
- "تاریخچه زمان" رو فکر کنم که سال اول دبیرستان و تو اوج عشق به فیزیک گرفتم ولی افسوس که هیچوقت نتونستم از صفحه بیست ام-سی‌ام‌ جلوتر برم. احتمالا اگه خودم رو مجبور می‌کردم و تا تهش رو می‌خوندم الان کارم به اینجا نکشیده بود.
- خودم رو خفه کردم که "حسین وارث آدم" رو تموم کنم ولی نشد.
- "یک مرد" رو تابستون دو سال پیش تو تهران گرفتم. دو سه هفته‌ی اونجا بودنم تموم شد ولی کتابه تموم نشد. زیادی گنده بود و نمیصرفید با خودم ببرم.
- دوره دو جلدی "تبریز مه آلود" رو تقریبا دو ماه پیش هدیه گرفتم وقت نشد بخونم و اونام بدلیل حجیم بودن تو تهران جا موندند.
- "قلعه سفید" و "زندگی نو" پاموک رو با چنان عذابی تمومشون کردم که اگه ناتموم می‌موندند سنگین‌تر بود.

- اسم بردن از کتابهای درستی خلاف قانون بازیه خوب منم اسم نمی‌برم: تقریبا همشون.

توپ قبلا تو زمین باغ بهار و دانا انداخته شده ولی هنوزکه چیزی ننوشتن. روزنوشت‌های فنلاند و هویجوری رو هم من دعوت می‌کنم باشد که اجابت نمایند.

هیچ نظری موجود نیست: