چهارشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۶

ٌDammit

تا من باشم دیگه گول طول و عرض جعرافیایی رو نخورم. نیازی به گفتن نداره که تا کجای آدم می‌سوزه وقتی یکی از دغدغه‌های مهمت تو پیدا کردن کار شرایط آب و هوایی محل باشه بعد هر روز ببینی جایی که هستی از همه جاهایی که تا حالا بودی همه جاهایی که تو ذهن داشتی واسه رفتن و همه جاهایی که دوست یا رفیقی توشون داری سردتره. بی انصاف سوزناکترش تو اینه که دوستان اسکاندیناویایی و کانادایی هم ضاهرا وضعشون بهتره بعلاوه اینکه تابستونای خنکی هم دارن اونوقت اینجا

هیچ نظری موجود نیست: