پنجشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۶

سقوط

چند وقتی هست که از حاجی به برادر تنزل پیدا کرده ام.

یکشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۶

میوه ها رو از پشت ماشین آوردم وگذاشتمشون توی یخچال تا گرم بشن.

جمعه، دی ۱۴، ۱۳۸۶

سبز دریایی

تازه متوجه شدم که یه چند وقتی‌ه کاملا ناخواسته شیفته‌ی رنگهایی تو مایه‌های
458B74
شدم. در حالی که از بچگی عاشق امثال
8B0000
.بودم
یعنی این چه معنی می‌تونه داشته باشه؟

There isn't any formula or method. You learn to love by loving. Aldous Huxley


پنجشنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۶

Merda Posta It...

کتابهایی رو که قبل از اومدنم تو یه دفتر پستی تو پیزا تو جعبه‌های مخصوص خودشون بسته‌بندی کرده و به آدرس جدیدم تو اینجا فرستاده بودم و فکر نمی‌کردم که بیشتر از دو هفته رسیدنشون طول بکشه بالاخره امروز بعد از پنج هفته تو یه جعبه جدید رسیدن. کتابها به یه وضعی در اومدن که فکر کنم یا هواپیمایی که حملشون می‌کرده اون وسطا یه دور سقوط کرده یا کشتی حاملشون غرق شده. باید یه دور بدمشون به خشک‌شویی.

پ.ن: تازه متوجه شدم که یه چند تاش هم گم و گور شدن.

چهارشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۶

ٌDammit

تا من باشم دیگه گول طول و عرض جعرافیایی رو نخورم. نیازی به گفتن نداره که تا کجای آدم می‌سوزه وقتی یکی از دغدغه‌های مهمت تو پیدا کردن کار شرایط آب و هوایی محل باشه بعد هر روز ببینی جایی که هستی از همه جاهایی که تا حالا بودی همه جاهایی که تو ذهن داشتی واسه رفتن و همه جاهایی که دوست یا رفیقی توشون داری سردتره. بی انصاف سوزناکترش تو اینه که دوستان اسکاندیناویایی و کانادایی هم ضاهرا وضعشون بهتره بعلاوه اینکه تابستونای خنکی هم دارن اونوقت اینجا