نميدونم، اينم يهجور وسواسه يا شايدم يهجور مازوخيسم. هيچ كاري رو نميتونم مثل بچه آدم از يه راه ساده و طبيعي انجامش بدم، اينقده درگير جوانبش ميشم كه آخر سر حالم ازش بهم ميخوره.
وقتي ميخوام يه موضوع جديد رو ياد بگيرم، اونقده واسش كتاب و مطلب گير ميارم كه توشون گم ميشم و اصل قضيه يادم ميره يا تو خوندن يه مقاله اونقده با مرجعاش ورميرم كه به مقاله اصليه نميرسم.
اين وبلاگو رو هم اول رو پرشين بلاگ درست كردم بعد سره يك هفته ازش خوشم نيومد، اومدم اينجا. اولش با فارسي نوشتن مشكل داشتم، بعد تازه فهميدم كه بايد تمپلت فارسي گير بيارم اونو كه پيدا كردم بقيه جاهاش ريخت بهم.
حالا شروع كردم .html نوشتن ياد ميگيرم. خدا آخر وعاقبتش رو بخير كنه لابد يه چند وقت هم علاف اينم!