پنجشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۳
چهارشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۳
سهشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۳
شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۳
خروسان
خيمه برچيده شب سرد، خروسان گفتند
سحر دهكده گل كرد، خروسان گفتند
همه گفتند و به تاكيد، كه آنك خورشيد
گر نديديد، ببينيد كه آنك خورشيد
اي جماعت نه اگر بيش، كمي عار كنيد
كي شما روزه گرفتيد كه افطار كنيد
سرفرازي نه متاعي است كه ارزان برسد
سحر آن نيست كه با بانگ خروسان برسد
سحر آن است كه بيدار شود اقيانوس
سحر آن است كه خورشيد بگويد نه خروس
الغرض بيشتر از مائده مهمان ديديم
رمه آنقدر نديديم كه چوپان ديديم
شادمان چه نمازند؟ وضو باطل بود
آب اين جوي همان از ده بالا گل بود
آسيا بود، ولي راه عمل را گم كرد
آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم كرد
از درختي كه چنين است، نچيدن بهتر
از چنين راه، به منزل نرسيدن بهتر
ظاهراً مرده كه پوسيد كفن ميآيد
نوح اين قوم پس از غرق شدن ميآيد
با چنين بينفسان حرف و سخن بيهوده است
ما نميميريم پس فكر كفن بيهوده است
در كفن هم اثر از وضع جنون خواهد ماند
دست ما با تيغ از خاك برون خواهد ماند
هر كه با عذر و بهانه است، خداحافظ او
هر كه پابسته خانه است، خداحافظ او
چشم از آنسان نگشوديم كه خوابش ببرد
بند از آنگونه نبستيم كه آبش ببرد
خصم گفتند و دروغ است، كه ديگر گشته
آنچناني كه توان گفت ابوذر، گشته
دل مبنديد كه صد فتنه در اين پنهان است
اين همان قصه اسلام ابوسفيان است
مثل بيمار كه صد بار تب و نوبه كند
دم به دم توبه كند، بشكند و توبه كند
كفر كفر است اگر مسجد اگر قرآن است
خصم خصم است اگر بوذر اگر سلمان است
پاي اين طايفه جز در پي شيطان فلج است
قبله كج نيست، نمازي كه نخواندند كج است
محو فرعون مشو، نيل شدن آسان است
سنگ پيدا كن ابابيل شدن آسان است
هر كه با عذر و بهانه است، بهل تا برود
هر كه پا بسته خانه است، بهل تا برود
شعر احد2 از شاعر افغاني محمد كاظم كاظمي.
احد1 ايشون رو يه زماني تلويزيون خيلي پخش ميكرد:
اي باميد كسان خفته ز خود ياد آريد
تشنه كامان غنيمت ز احد ياد آريد
این شعر رو بار اول حدودا نه یا ده سال پیش بود که خوندم و از همون موقع خیلی ازش خوشم میومده و همیشه دنبال یه بهونه ای بودم که واسه بقیه بخونمش که هیچ وقت پیش نیومد!