دوشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۷

آخر هفته نوروزی

طی یک جنون آخر هفته ای، همه قسمتهای پخش شده مرد هزار چهره رو دیدم. ده قسمت اولش رو از آریان ورلد و قسمت یازدهم که همین امشب پخش شده و هنوز اونجا نبود رو از ایران پراود دیدم. کم و بیش شبیه کارای قبلی مدیری، پر از تیکه های باحال و تیکه های لوس بود. بنظر من که چند قسمت وسطش (قسمتهای بیمارستان و نیروی انتظامی) جالبتر از بقیه و دو سه قسمت اخیرش کاملا بیمزه بودن.

شنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۷

هوو

دیروز دیدم اوستا آگهی زده که پست داک جدید می خواد. خوشم میاد که زود حساب کار دستش اومده و فهمیده که من کار کن نیستم.

پنجشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۷

ماتریس غیر قطری

یه روز از زمین و زمون شاکی‌ای و از رشته و شغل و کل زندگیت حالت بهم می‌خوره، فرداش، با قطری شدن یه ماتریس خودت رو خوشبخت‌ترین آدم روی زمین می‌دونی!


پ.ن: این ماتریس میتونه حتی یه ماتریس چهار در چهار باشه.


دوشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۷

فرزند سلف

هرچند که الان دیگه چهارمین سالیه که از خونه دورم و تنها زندگی! می کنم ولی همش چند ماه هست که مجبور شدم آشپزی کنم. غداهایی که درست می کنم هیچ شباهتی با غذاهای مامانم ندارن ولی همش احساس می کردم که طعم و ظاهرشون خیلی برام آشناست. الان بالاخره فهمیدم که این همون طعم و شکل آشنای غذاهای سلف دانشگاست.



پنجشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۷

یک سبد سیر تقدیم تو باد!

سفره هفت سین کاج سفید+:





Post-conferential depression, as usual

چهارشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۶

Novruz Bayramız Mubarək Olsun

حرف‌های دلنشین خدابیامرز عزیزه مصطفی‌زاده (*) درباره نوروز (البته ویدیو به ترکی هست):



- قسمت اول ویدیو رو هم می‌تونید اینجا ببینید.
* اه اه اه، سوتی اساسی دادم. این بنده خدا عزیزه جعفرزاده هست و عزیزه مصطفی‌زاده خواننده هستش.

دوشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۶

از آرای همش باطله تا همشهری های دمشون گرم

1- اگه اشتباه نکنم میزان مشارکت مردم آذربایجان تو انتخابات بیشتر وقتها پایینتر از متوسط کشوری بوده (مثلا چهل و پنج درصد تو مجلس هفتم و پنجاه و دو درصد تو همین دور +). این مسئله بخصوص توی تبریز خیلی شدیدتر هست. از یک میلیون و دویست هزار نفر واجد شرایط تو حوزه تبریز، اسکو و آذرشهر+ تنها یک سوم شرکت کردن که البته فکر کنم همین هم خیلی بیشتر از دور قبل باشه.
2- نکته جالب تو نتایج تبریز این هست که طبق اعلام وزارت کشور سه نفر تونستن تو همون دور اول برن به مجلس (آمار اصلاح شده رو ببینید). شرط انتخاب شدن تو مرحله اول کسب حداقل یک چهارم آرای صحیح هست. از اونجایی که نفر دوم و سوم تنها تونستن چیزی نزدیک به بیست درصد کل رای ها رو بدست بیارن، با فرض صحت ارقام ونتیجه گیری وزارت کشور، میشه نتیجه گرفت که تعداد خیلی زیادی از رای های ریخته شده به صندوق رای باطله بودند. با توجه به رای نفرات سوم و چهارم لیست میشه براحتی محاسبه کرد که حداقل 23.5 درصد (تقریبا 97 هزار رای) و حداکثز 43.5 درصد (تقریبا 178 هزار رای) رای ها باطله بوده. چیزی که کاملا عجیب و دور از ذهن هست.

3- این همشهری های منم نمیدونم چی شده که شدیدا اصلاح طلب شد؟
اون از اول شدن دکتر معین تو انتخابات ریاست جمهوری در حالیکه تو همه جای آذربایجان (شرقی، غربی، اردبیل و زنجان!) به مهرعلیزاده رای داده بودن. الان هم که جناب آقای سیروس سازدار که ضاهرا کاندیدای ائتلاف اصلاح طلب ها بوده تونسته سی درصد آرا رو بدست بیاره و تو همون دور اول انتخاب بشه +. این بنظر من یه رکورد بحساب میاد. تو مرند همیشه خدا بیست-سی نفری نامزد میشن و از اونجایی که تقریبا هر کس با یه کدوم از اینا فامیلی، رفیقی یا هم ولایتی چیزی از آب درمیاد، رای ها تو دور اول به شدت تقسیم میشن. از انتخابات مجلس سوم به اینور رو که یادم میاد همیشه انتخابات به دور دوم می کشید (مجلس اول رو نمی دونم ولی برای مجلس دوم هم فکر می کنم که همینطور بوده).
نماینده اصولگرای! فعلی و برادر زن جناب آفای رییس مجلس هم که تو دور قبل با ابطال نتایج و هزار تا گربه آرایی! (پیشیک بزماخ) دیگه تونسته یود تو میان دوره ای خودش رو بچپونه تو مجلس 20% آرا رو بدست آورده. پسرخاله عزیز ما هم که ما هنوز نفهمیدیم کدوم طرفی هست برای چهارمین بار هم نتونست به آرزوش برسه و با 17.5 درصد سوم شد.

پ.ن: ضاهرا ایسنا خبرش رو درباره نتایج تبریز حذف کرده. این لینک مردمک هست و تصویر نتایج از سایت مردمک:



پ.ن۲: کل آرای تبریز ۴۰۲۷۵۷ تا و آرای صحیح ۳۸۲۴۸۰ تا بوده پس فقط ۵٪ آرا باطله بوده و تنها نفر اول بطور مستقیم به مجلس راه پیدا کرده +.

جمعه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۶

همه با هم بدهیم

ما که فعلا از فیض رای دادن محرومیم شماها لطف کنید و به نیابت از طرف ما هم بدین.
هرچند با افاضات بعضی ها تقریبا مشخص هست که مجلس آینده صرفا قراره راه رو برای خدمت دولت خدمتگزار کنونی هموارتر کنه. آخه این مجلس هقتمی های نامرد تنها کارشون سنگ انداحتن تو این راه بود.

یکشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۶

خُل شدگی

دیشب خواب دیدم که با یه کشتی چوبی قدیمی و درب و داغون بهمراه کلی از فک فامیل و آشناها از مرند راه افتادیم داریم میریم تهران. بعدش نمی دونم تو صوفیان بود یا تبریز بود کجا بود که کشتی نگر داشت رفتیم تو شهر یکم گشتیم و خرید اینا کردیم. بعد که برگشتین هرچی سوئیچ زدیم کشتی روشن نشد که نشد.

شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۶

وراجی

این چند وقته کل حرف زدنم با تقریب نسبتا خوبی شامل این موارد میشه:
- ترکی: یک روز درمیان، ده دقیقه، پای تلفن با مامان
- فارسی: شنبه ها، 2-3 ساعت، با ایرانیهای مقیم کلمبیا
- انگلیسی: روزی 6 بار "های" و 3 بار "تنکس" به مردم کوچه خیابون
-ایتالیایی: صبح به صبح "چاو" به هم گروهی چینی
-عربی: روزی 15 تا 17 رکعت

تبصره1: اضافه بر "های" و "تنکس" فوق، روزایی که استادم رو می بینم (یا در واقع استاده میاد منو می بینه) این کلمات هم هر کدوم حداکثر یک بار استفاده میشن: "یس"،"اهم"، "اکی" و "سی یو"

تبصره2: البته آدم ذاتا وراجی مثل من تو همچین شرایطی صبح تا شب با خودش حرف میزنه که از اونا صرف نظر شده.

جمعه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۶

می سوزم

تیغش فکر کنم دندونه دار بود!

عجب!

یک سخنگوی دولت اسرائیل گفت که "تروریست ها سعی دارند شانس صلح" را تخریب کنند. (لینک)

پنجشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۶

Random Dating

Again a nice quote from "Incoherently Scattered Ponderings":
"Poster presentations smell of desperation. It's a little like a guy walking up to random women on the street asking each of them if they would go out with him."

Unfortunately I'm a miserable poster presenter.
s

چهارشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۶

خرج داره

ایشون میگن که طبق برآورد بنیاد ملی علوم هر مقاله فیزیک بطور متوسط هفتاد هزار و هر پرل بالای صد هزار دلار خرج ورمیداره.

-خدا خیرش دهاد که عذاب وجدانم کمی کم شد. با این حساب برا دو سال آینده، یه مقاله هم از سرشون زیاد خواهد بود.
- از این به بعد هم دیگه برا حقوق ماهیانه کار نمی کنیم و مفاله کنترات! ور می داریم

یکشنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۶

گلمین ده گلمز

بعد چند هفته اینور اونور کردن بلاخره فرصتی جور میکنید که برید خرید. صبح یه روز تعطیل پا میشید، حتی قبل بیرون رفتن از خونه مطمئن میشید که باندازه کافی پول خورد برای اتوبوس همراهتون برداشتید و از خونه میزنید بیرون. یک ساعت بعد، همین که رسیدین به مال، تازه یادتون میاد که کیف پولتون توی خونه جا مونده. اتوبوس بعدی یک ساعت دیگه میاد و تنها کاری که میتونید بکنید اینه که، بدون ترس از وسوسه شدن برای خرید، برید و یه دل سیر جنسهای فروشگاه ها رو نگاه کنید.