شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۳

خواهری و برادری

عید غدیر خم (یا بقول ماها، قوم قدیر) مبارک.

امروز عید برادریه، شاید جالب ترین خاطراتی هم که از دوره بچگی از این روز دارم اینه که زنهای فامیل یا همسایه تو این روز با هم صیغه برادری! می خوندند. (والاه، من هیچ مردی رو موقع این کارا ندیدم!)

جالبتر اینکه بعضی ها نسبت به این پیمان کاملا احساس مسئولیت می کردند و بعد از اون شاید نزدیکتر از دوتا خواهر بهم می شدند.

یاد خاله هایی که از این راه نصیبمون می شد بخیر.

شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۳

قوربان بایرامی

عید قربان (با تاخیر) مبارک، دیشب هرکار کردم نتونستم به بلاگر وارد بشم. ما که اینجا چیزی گیرمون نیومد (هرچند اونجا هم که بودم خبری نبود) ولی خوب شماها هرچی خوردید نوش جونتون.

چهارشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۳

باز هم بازرگان

امروز دهمین سالگرد مهندس بازرگان بود. دیروز و امروزهمایش بزرگداشت ایشون در حسینیه ارشاد برگزار شده. (ظاهرا قراره فردا هم، مثل سالهای قبل، مراسم سالگردشون همونجا برگزار بشه!)

...

یادش گرامی.

(کلی حرف دیگه هم داشتم که فعلا بی خیالش، نه حس و حال نوشتن دارم و نه وقتش رو)

پ.ن: محمد قوچانی هم سرمقاله امروز شرق رو در همین رابطه خیلی جالب نوشته.

سه‌شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۳

مشکلات جوونا!

خبرنگاره از طرف می پرسه:

- می بخشید، به نظر شما اصلی ترین مشکل، برای ازدواج جوونها چیه؟

- (بعد از کلی مقدمه چرت و پرت) بعله، به نظر من اصلی ترین مشکل جوونها، ازدواجه!

شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۳

1- الان چند روزی هست که برگشتم، سه هفته ای که ایران بودم چندان خوش نگذشت! حسابی سرما خوردم و تقریبا همش تو خونه موندم. هنوز هم حالم چندان خوب نیست.

2- دیشب رفتیم اسکندر رو دیدیم. فیلم به ایتالیایی بود و من چیزی حالیم نشد. ولی بنظر فیلم جالبی بود!

3- این آقای احمد قابل هم هرچی تو دلش بوده یهو ریخته بیرون: (1) و (2)