یکشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۳

Goodby party

پنجشنبه شب با بچه‌ها دورهم بوديم، مثلاً گود باي ‌پارتيم بود هرچند كلي خوش گذشت ولي از همين حالا دلتنگه دلتنگ شدن اين روزام.
بچه‌ها از همتون ممنونم.
· اين رو هم ببينيد جالبه!
· اين هم شعر باز هم باران اخوان ثالث كه ظاهراً تا حالا جايي چاپ نشده بود.

جمعه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۳

مسافرت

يه دو هفته‌اي مسافرت بودم و نتونستم اينجا رو بروز كنم. هواي محشر، استراحت مطلق با رمان سمفوني مردگان باعث شد كه خيلي خوش بگذره البته الان پنج شيش روزي هست كه برگشتم ولي حس و حال نوشتن نداشتم.

یکشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۳

سازگاري ايراني

مقاله سازگاري ايراني مهندس بازرگان رو اولين بار بنظرم زومستون 74 بود كه خوندم، تو ويژه نامه اولين سالگرد مهندس كه «ايران فردا» چاپ كرده بود. اين مجله رو نمي‌دونم كجا گمش كردم (البته خوب مي‌دونم كه تو كجا!) و بخاطر همين مقاله سالها دنبالش گشتم تا اينكه چهار پنج سال بعد تو حسينيه ارشاد كتابچش رو پيدا كردم.
از همون موقع اين تيكش هميشه تو ذهنم بود:

« در سالهاي قبل از شهريور 20 كانوني اسماً ملي و آزاد، ولي بدستور دولت و بمنظور تبليغات، تاسيس شده بود به نام « كانون پرورش افكار» و در آنجا سخنرانيهائي بعمل مي‌آمد. يكي از شبها كه در تالار دارالفنون يكي از استادان تاريخ دانشكده ادبيات تحت عنوان « سر بقاي ايران» سخنراني داشت و خودتان حدس بزنيد كه نتيجه‌گيري و بيان علت 2500 سال استقلال ايران چه مي‌بايستي باشد، بنده به رفيق پهلودست دانشگاهي رو كرده بشوخي گفتم؛ علت واقعي اين نيست. سر بقاي ايران « پفيوزي» ما است!... وقتي بنا شد، ملتي بطور جدي با دشمن روبرو نشود، تا آخرين نفس نجنگد و بعد از مغلوب شدن سرسختي و مخالفت نكند، بلكه تسليم اسكندر شود و آداب يوناني را بپذيرد، اعراب كه مي‌آيند در زبان عربي كاسه گرمتر از آش شده، صرف و نحو بنويسد يا كمر خدمت براي خلفاي عباسي بسته دستگاهشان را بجلال و جبروت ساساني برساند، در مدح سلاطين ترك چون سلطان محمود غزنوي كه بر تختش مي‌نشيند آبدارترين قصائد را بگويد، غلام حلقه بگوش چنگيز و تيمور و خدمتگذار و وزير فرزندانشان گردد يعني هر زمان برنگ تازه وارد درآمده، بهركس و ناكس تعظيم و خدمت كند، دليل ندارد كه نقش و نام چنين مردمي از صفحه روزگار برداشته شود. سرسخت‌هاي يك دنده و اصوليها هستند كه در برابر مخالف و متجاوز مي‌ايستند و بجنگش مي‌روند؛ يا پيروز مي‌شوند و يا احياناً شكست مي‌خورند و وقتي شكست خوردند حريف چون زمينه سازگاري را نمي‌بيند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو مي‌شود از پا درشان مي‌اورد و نابودشان مي‌كند.
... در تاريخ 2500 ساله باصطلاح استقلال ايران مي‌بينيم فقط هفتصد هشتصد سال آن سلسله‌هاي خالص ايراني بر سرزمين ايران حكومت مي‌كردند. بقيه‌اش مقدوني و يوناني و عرب و ترك و تاتار و مغول وافغان و امثالهم بودند. مغذلك آنها را سلاطين خودمان مي‌شناسيم...»