چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۳

باز امشب من خرابم

حالم خيلي بده، مي‌ترسم اين آخر عمري بيافتم بميرم!

دوشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۳

وسواس

نمي‌دونم، اينم يه‌جور وسواسه يا شايدم يه‌جور مازوخيسم. هيچ كاري رو نمي‌تونم مثل بچه آدم از يه راه ساده و طبيعي انجامش بدم، اينقده درگير جوانبش مي‌شم كه آخر سر حالم ازش بهم مي‌خوره.
وقتي مي‌خوام يه موضوع جديد رو ياد بگيرم، اونقده واسش كتاب و مطلب گير ميارم كه توشون گم مي‌شم و اصل قضيه يادم ميره يا تو خوندن يه مقاله اونقده با مرجعاش ورميرم كه به مقاله اصليه نميرسم.
اين وبلاگو رو هم اول رو پرشين بلاگ درست كردم بعد سره يك هفته ازش خوشم نيومد، اومدم اينجا. اولش با فارسي نوشتن مشكل داشتم، بعد تازه فهميدم كه بايد تمپلت فارسي گير بيارم اونو كه پيدا كردم بقيه جاهاش ريخت بهم.
حالا شروع كردم .html نوشتن ياد مي‌گيرم. خدا آخر وعاقبتش رو بخير كنه لابد يه چند وقت هم علاف اينم!

جمعه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۳

شر

كيمياگر گفت:
شر در آن چيزي نيست كه از دهان بدرون مي‌رود، شر در آن چيزي است كه از دهان بيرون مي‌آيد.
 پائولو كوئيلو

پنجشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۳

عجب رتبه‌اي

اين شاخص توسعه انساني  هم كه سازمان ملل منتشر كرده خيلي جالبه: 1-نروژ، 2- سوئد، 3- استراليا، ...8- آمريكا، ...19- آلمان، ...22-اسرائيل، …28- جمهوري كره، ...30-   قبرس، ...40- بحرين،…91- آذربايجان، …98-جمهوري دومنيكن، 99- بليز، 100- اكوادور، 101-جمهوري اسلامي ايران، 102- اراضي اشغالي فلسطين، …177- سيرالئون
 نميدونم رو چه حسابي همش احساس مي‌كنم كه ما بايد يه جايي دوروبر كره بوديم

چهارشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۳

علافي

تو اين هيروويري! كه هر لحظش برام حياتيه به بدترين شكل ممكن دارم علافي مي‌كنم. من كه بازيهاي اروپايي رو هم نگاه نمي‌كردم از صبح نشستم دارم بازي قطر- بحرين رو مي‌بينم
 اين يرآلما هم يه نمونه ديگه از علافيم

صبر واندوه

السلام عليك يا فاطمه الزهرا
سلام بر تو اي رسول خدا، سلامي از طرف من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و شتابان به تو رسيده است.
اي پيامبر خدا، صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه كم شده، و توان خويشتنداري ندارم اما براي من كه سختي جدايي تو را ديده، و سنگيني مصيبت تو را كشيدم، شكيبايي ممكن است. اين من بودم كه با دست خود تو را در ميان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامي تو ميان سينه و گردنم پرواز كرد ” فانا لله وانا اليه راجعون“.
پس امانتي كه بمن سپرده بودي برگردانده شد، و به صاحبش رسيد، از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده‌داري است، تا آن روز كه خدا خانه زندگي تو را براي من برگزيند.
به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ستمكاري بر او اجتماع كردند، از فاطمه بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير، كه هنوز روزگاري سپري نشده، و ياد تو فراموش نگشته است.
سلام من به هر دوي شما، سلام وداع كننده‌اي كه از روي خشنودي يا خسته دلي سلام نمي‌كند. اگر از خدمت تو باز مي‌گردم از روي خستگي نيست، و اگر در كنار قبرت مي‌نشينم از بدگماني بدانچه خدا صابران را وعده داده نمي‌باشد.  
  
خطبه 202 نهج‌البلاغه با ترجمه محمد دشتي  
 

پنجشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۳

آغاز

ياهو
سلام
بعد از تقريباً يك سال كلنجار با خودم بالاخره من هم ميخوام شروع كنم به نوشتن ولي از چي؟ خودم هم هنوز نمي دونم. راستش نوشتن هميشه واسم سخت بوده ولي خوب هر چي پيش بياد مي نويسم از سياست و مسائل اجتماعي گرفته تا خاطرات شخصي شعر و
فعلا